سرتیتر صفحه جدید


آي آدم ها كه بر ساحل نشسته شاد و خندانيد !
يك نفر در آب دارد مي سپارد جان .
يك نفر دارد كه دست و پاي دائم مي زند
روي اين درياي تند و تيره و سنگين كه مي دانيد .
يك نفر در آب دارد مي كند بيهوده جان قربان !

آي آدمها كه بر ساحل بساط دلگشا داريد !
نان به سفره ، جامه تان بر تن ؛
يك نفر در آب مي خواند شما را .

موج سنگين را به دست خسته مي كوبد
باز مي دارد دهان با چشم از وحشت دريده
سايه هاتان را ز راه دور ديده
آب را بلعيده در گود كبود و هر زمان بي تابيش افزون
مي كند زين آبها بيرون
گاه سر ، گه پا .
آي آدمها !
او ز راه دور اين كهنه جهان را باز مي پايد ،
مي زند فرياد و اميد كمك دارد
آي آدمها كه روي ساحل آرام در كار تماشاييد !

موج مي كوبد به روي ساحل خاموش
پخش مي گردد چنان مستي به جاي افتاده . بس مدهوش
مي رود نعره زنان . وين بانگ باز از دور مي آيد :
- « آي آدمها » ...
و صداي باد هر دم دلگزاتر ،
در صداي باد بانگ او رهاتر
از ميان آبهاي دور نزديك
ياز در گوش اين نداها :
- « آي آدمها » ...
گزارش تخلف
بعدی